به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صداوسیما، یکی از خبرهایی که بارها و بارها درباره آن شنیده بودم و تحت تاثیرش قرار داشتم این بود: "تلاش خادمان بارگاه منور رضوی برای رهایی یک زندانی"...
خیلی دوست داشتم بدانم چطور خادمان تا امروز بانی آزادی هزاران زندانی شده اند و حتی فراتر از آن، در برخی پروندههای قتل ناخواسته یا شبه عمد، از خانواده شکات گذشت گرفته اند و با تامین دیه، یک محکوم به قصاص هم آزاد شده...
پیگیریها را شروع کردم. دوهفتهای مانده بود به شهادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام که راهی مشهد شدم.
در مشهد پیگیری هایم را برای انجام مصاحبه با خادمان بانی این کار خیر ادامه دادم تا رسیدم به حاج آقا خاکشور، از خادمان که بیشترین نقش را در آزادی زندانیان ایفا کرده است. با او در حرم قرار مصاحبه گذاشتم.
طرح ضامن آهو چطور کلید خورد؟حوالی غروب به حرم رسیدم، رفتم جایی که با این خادم نیکوکار قرار گذاشته بودم؛ صحن آزادی.
سفیدی موهایش نشان از سالهای عمرش داشت. با احوالپرسی سر صحبت را باز کردیم و حاج آقا خاکشور از چگونگی شکل گرفتن هسته مرکزی خدام امام هشتم علیه السلام برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد این طور میگوید: «سال ۸۸ در ایام دهه کرامت برنامه ریزی اولیه انجام شد و در جمع خدام طرح ضامن آهو برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد یعنی افرادی که ناخواسته زندانی شده اند مثل زندانیان چک، ضمانت، مهریه، نفقه، حوادث کارگاهی و حوادث رانندگی را مطرح کردیم».
وی ادامه میدهد: «همان روز خیلی از خدام استقبال کردند و قرار شد با آزادی ۸ زندانی به نیت امام هشتم شروع کنیم».
این خادم بارگاه منور رضوی در ادامه میگوید: «به لطف خدا و عنایت آقا، در این سالها خیلی از زندانیان جرائم غیرعمد آزاد شده و به خانه برگشته اند.»
آزادی بیش از ۸ هزار زندانیوقتی از حاج آقا خاکشور میپرسم تاکنون چه تعداد زندانی آزاد شده اند، میگوید: «تا امروز بیش از ۸ هزار زندانی جرایم غیرعمد آزاد شده اند که این اتفاق خوب با عنایت حضرت رضا علیه السلام رقم خورده و البته هنوز هم زندانیانی هستند که ما شناسایی کرده ایم و روی پرونده آنها کار میکنیم تا شرایط آزادی شان فراهم شود».
این خادم امام رضا علیه السلام که در کنار خدمت در آستان ملکوتی ثامن الحجج علیه السلام، ۱۱ سال از عمرش را صرف تلاش برای آزادی زندانیان کرده، خاطرات زیادی را در قلبش محفوظ دارد، خاطراتی از خندهها و اشکهای شوق خانوادهها پس از آزادی زندانی.
وقتی از او درباره تلخ و شیرینهای کار میپرسم در حالی که نگاهش به گنبد آقاست و چشمهایش غرق اشک، میگوید: «همه خاطرات من از آزادی زندانیان شیرین است، هرچند که برای برخی پروندهها بیش از یک سال هم تلاش کردیم، اما رضایت شکات این سختیها را آسان میکند.»
برو رضایت بده، بعد بیا حرمحاج آقا خاکشور به مرور یکی از پروندههای سخت میپردازد و ادامه میدهد: «دو سال پیش یکی از پروندههایی که برای آزادی دستم رسید، مربوط به دو جوان بود که با موتور تصادف کرده و هر دو از ناحیه پا و کمر آسیب دیده بودند. یکی از آنها گواهینامه نداشت و مقصر شناخته شده بود، بعد از ترخیص از بیمارستان با همان حال راهی زندان شد، چون خانواده اش توان تامین خسارت جوانی را که با او تصادف کرده بود نداشتند.»
«برای پیگیری این پرونده به سراغ خانواده شاکی رفتم آنها هم در منطقهای محروم زندگی میکردند و معلوم بود شرایط مالی خوبی ندارند، یادم هست هر بار که برای رضایت میرفتم در خانه را به رویم میبستند. آخرین بار که رفتم هفتمین مراجعه من به آن خانواده بود، مادر خانواده در را به روی من باز نکرد و گفت رضایت نمیدهم. من هم با ناامیدی گفتم به خاطر امام رضا علیه السلام رضایت بده آن پسر جوان هم در زندان نیاز به درمان دارد و باید آزاد شود تا شرایط بهتری برای درمان داشته باشد که جوابی نشنیدم و رفتم» ...
حاج آقا خاکشور در حالی که همچنان نگاهش به حرم آقاست، این طور ادامه میداد: «دو روز بعد از ابن ماجرا ستاد دیه بودم و در حال مطالعه پرونده که گفتند خانمی با من کار دارد، اما باید بروم بیرون ستاد دیه، رفتم پایین و دیدم آن خانم که بارها برای رضایت به خانه اش رفته بودیم، پسرش را با وانت آورده و میگوید کجا را باید امضا کنم و رضایت بدهم؟ خیلی متاثر شدم که فرزندش را با آن مشکلات جسمی همراه خودش آورده بود. گفتم چطور شد که تصمیم به رضایت گرفتید؟ آن مادر همه اش گریه میکرد و گفت: خواب دیدم رفته ام حرم آقا، همه میروند کنار ضریح و آقا به آنها سلام میکند، من هر بار رفتم جوابی نشنیدم بار هفتم آقا گفتند برو رضایت بده بعد بیا حرم... این خاطره برای من بسیار تکان دهنده و به یادماندنی بود و هرگز فراموش نمیکنم که عنایت آقا بیش از همه منتهی به باز شدن مسیر آزادی زندانیان جرایم غیرعمد و حتی گذشت در پرونده برخی محکومان به قصاص شده است.
زندانی را رها نمیکنیمهنوز غرق در خاطره حاج آقا خاکشور هستم که از او میپرسم سرنوشت زندانیان پس از آزادی چه میشود، مخصوصا اینکه آنها به خاطر سوءپیشینه شاید نتوانند شغلی دست و پا کنند، او هم با نگاهی به گنبد آقا میگوید: «وقتی زندانی آزاد میشود، در حقیقت سختترین کار به عنایت آقا انجام شده از آن به بعد هوای زندانی و خانواده اش را داریم، آنها را رها نمیکنیم. از زندانی آزاد شده، میخواهیم هر وقت مشکلی داشت به ستاد دیه مراجعه و یا با ما در حرم مشکلش را مطرح کند. به لطف خدا برای زندانی پس از آزادی هم برنامه ریزی داریم و مراقب شغل و معیشت او و خانواده اش هستیم».
این خادم امام رضا علیه السلام تاکید میکند: «ما خودمان را نماینده، ولی نعمت مان آقا ثامن الحجج میدانیم و از هیچ کاری برای رفع مشکل این خانوادهها دریغ نمیکنیم تا آقا از ما راضی باشند.»
خدا کند آقا ما را قبول کننداز حاج آقا خاکشور میپرسم سالها خدمت به ساحت قدسی حضرت رضا (ع) یک طرف و سالها تلاش برای آزادی زندانیان هم یک طرف، اگر بخواهید از آثار و برکات این کار معنوی بگویید، چه نکاتی به ذهنتان میآید؟ و باز هم در حالی که اشک پهنای چهره مهربانش را پرکرده میگوید: «من هر چه دارم از عنایت آقاست، از خادمی درگاهش تا تلاش برای آزادی زندانیان. آنقدر در زندگی ام برکت و عنایت دیده ام از حضرت که نمیتوانم بشمارم، اما همین قدر بگویم که خدا به من ۶ فرزند داده که همه استاد دانشگاه هستند و تحصیلات عالیه دارند، دوم اینکه ۵ فرزندم خادم امام رضا (ع) هستند و در این طرح مرا همراهی میکنند و سوم هم اینکه همه با هم در یک مجتمع مسکونی و در کنار هم زندگی میکنیم، واقعا از شمارش این همه نعمت و عنایت حضرت قاصر و ناتوانم»؛ و در آخر گفتگوهایم میپرسم اگر آقا بخواهند به شما نمره بدهند، فکر میکنید چه نمرهای باشد؟ حاج آقا خاکشور بغضش طولانی میشود، اما در همان حال میگوید: «من که باشم که از آقای کریم حضرت رضا علیه السلام نمره بخواهم؟ همین که مرا به این درگاه راه داده اند ممنونم، همین که ما را قبول کنند بالاترین آرزوی من است خدا کند آقا ما را قبول کنند و نامم در زمره نوکران حضرت ثبت شود.»
و در آخر از حاج آقا میخواهم یک شعر که همیشه زمزمه میکند بخواند و او هم اینطور میخواند: «ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم؛ تا قیامتای رضاجان سر ز خاکت برندارم؛ منم خاک درت غلام و نوکرت... رضاجانم رضا، رضاجانم رضا...»
نزدیکیهای اذان مغرب است، دلم در هر گوشه حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام پرواز میکند و هنوز زمزمههای این خادم در ذهنم مرور میشود و غبطه میخورم به حال این خادم و خادمان بارگاه رضوی و البته آن زندانی که به عنایت امام ضامن و ثامن از بند رها میشود...