خاطره یک معلم ؛
مادری برای یک شهید گمنام
معلمی که تحت تاثیر یک روایت از زیارت قبور شهدای گمنام قرار گرفت
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز ایلام ،ایوب همتی یکی از معلمان شهر ایلام به بیان خاطره ای از دیدار خود با یک مادر در مزار شهدای

گمنام امام زاده علی صالح (ع) پرداخت و گفت؛
پنجشنبه هفته پیش سعادتی شد تا در حرم حضرت علی صالح(ع) به زیارت قبور مطهر شهدا بروم روبروی درب ورودی پس از ادای احترام و قرائت فاتحه و ذکر صلوات، بر سر مزار چندی از شهدایی که میشناختم رفتم.بعداز قرائت فاتحه بر مزار شهدای زمین فوتبال چوار بالاتر و در گوشه ای مادر پیری را دیدم که بر سر مزار شهیدش تنها و غمگین نشسته بود، نزدیک رفتم و کنجکاو شدم اسم شهید را بدانم، دیدم شهید گمنامی است. بعداز ذکر فاتحه این مادر عزیز که مزار شهید را با قرآن و گل و شیرینی و.. تزیین کرده بود.به من شیرینی تعارف کرد و من امتناع کردم. گفتند بردار ،حاجت میده و ادامه داد و گفت؛ پسرم، از بچه های من هیچکدام شهید نشدن .من سالها پیش یک حاجت داشتم که نذر کردم و آمدم سر مزار این شهید گمنام و گفتم اگر حاجتم برآورده شود تا زنده ام مادرت خواهم بود و همیشه به زیارتت خواهم آمد و تنهایت نمیگذارم و تو نیز پسرم خواهی بود. ازبرکت و حرمت این شهید مظلوم حاجتم برآورده شد. ومن هم بقولم وفا کردم و همیشه به این شهید که از دیگر پسرانم بیشتر دوستش دارم سر میزنم. این مادر عزیز به من گفت پسرم آن حاجت اینقدر برایم بزرگ و با ارزش و مهم بود که هیچوقت انتظار برآورده شدنش رانداشتم.
بغض درگلو اشک درچشمانم حلقه زد و باصدایی لرزان گفتم.
مادرجان خوشا به سعادت شما برای چنین پسری و خوشا به سعادت این شهید و دیگر شهیدان برای چنین مادرانی .....
درود خدا بر شهیدان مظلوم و گمنام و همه آنانی که با نثار خون پاکشان به ما درس آزادی و ایثار و برادری و محبت و مودت آموختند.
و درود بر مادران داغدیده ای که از فرزندان شهیدشان در هزار سوی سیاست غافل نیستند و آنان را در هیچ گروه و طایفه و ایل و حزب و... جای ندادند.بلکه با خدا معامله نمودند.